اول سوزوم بعد از از دست دادن پدرش با مادرش زندگی می کند. رئیس شرکتی که من برایش کار می کنم مردی است که دوست نزدیک پدر مرحومم بود. مادرش نیز توسط یک مرد مراقبت شد، و هر دو مادر و دختر احساس بدهکار به مرد. ناگهان، مرد به سمت کمد حمله کرد. سوزوم مقاومت کرد و با خشونت خودداری کرد، اما در نهایت او مجبور به تسلیم شدن شد و مورد تجاوز قرار گرفت - از آنجا روزهای جهنم سوزوم آغاز شد.