من از حومه شهر بیرون آمدم تا پدرم را ملاقات کنم و تصمیم گرفتم به دیدار برادر کوچکترم و خانه همسرش برم. ساتمی، دختر شوهر برادرم، لبخند فوق العاده و بدن شهوانی دارد. اگرچه من می دانم که این چیز بدی است، من در مورد ظاهر لذیذ همسر برادرم خیال می کنم. ساتمی برای خود نشان دادن خود بلوغ می دهد، ساتمی در حمام می دهد، و توهم من بیشتر و بیشتر رشد می کند.