لیما، دوست دوران کودکی که در محله زندگی می کند. من مدت زیادی بود که او را ندیده بودم، اما او با والدینش دعوا داشت و از خانه فرار کرد و به خانه ما آمد. - من نمی توانم پیش الاغ بی دفاع ریما را تحمل کنم که در تخت خواب چرت می زند و نظایر کامل دارد! - من نمی توانم آن را سرکوب و تغییر زیر بجای من و بلافاصله آن را لغزش! - تجربه اول احساس می کند تا خوب است که آن را بلافاصله پس از درج منفجر! - شات واژن بارها و بارها با نوسان لگن بدون کشیدن به پنهان کردن انزال زودرس! - حتی اگر من از آن متنفر بودم، من یک چهره زیبای ahegao را دیدم که میلرزد و پیستون نا برابر را ت شتاب می داد!