ناتسوکی تاکوچی، کارمند جوان که برای یک شرکت کوچک و متوسط کار می کرد، مخفیانه احساسات عاشقانه ای نسبت به مدیر ساتو داشت که مسن تر و ازدواج کرده بود. ناتسوکی با دیدن اینکه همیشه به نظر می رسد بر الاغ همسرش گذاشته شده است، به کارگردان نزدیک می شود و می گوید: «من نمی خواهم به همسرم ببازم.» - و به طوری که من می توانم یک رابطه بالاتر از همسرم داشته باشد، من می بخشم "رابطه جنسی مقعد"، که تمایل کارگردان بود، و به تدریج از خواب بیدار به خوبی مقعد و ایکو! گلو عمیق خود را, ایچا مقعد سکس و غیره در هتل ... من دیگر نمی توانم رابطه مقعدی را متوقف کنم.