دختر و شوهرش که پس از یک غیبت طولانی به خانه بازگشتند. آیاکا از این دو نفر که به نظر می رسید روحیه خوبی دارند، خوشحال بود. گفتگو بر سرزنده بیش از چای است. بعدش داماد همه چيز رو رها مي کنه داماد کوشش کرد که آن را بردارد، اما من و آیاکا کوشش کردیم که آن را برداریم. در مقابل من چرند داماد من است. آیاکا بسیار متعجب بود که او دو بار به نظر می رسید، چرند دامادش به طور غیر معمول بزرگ بود. آیاکا نشسته بود، اما او در مورد چرند خود را نگران بود و می تواند گفتگو با دخترش را نمی شنوند ...