اولین شریک عشقی او مادر دوستش، هانامی بود. نوگوچی که برای دیدن خانه یکی از دوستانش آمده است، نمی تواند کمک کند اما نگران حمی زیبا و ملایم است. با این حال ، طرف دیگر مادر دوست من است. من از همان ابتدا می دانستم که این عشقی است که نمی توان آن را برآورده کرد. با این حال، من نمی توانم از هانمی تسلیم شود. اگر این عشق است که به هر حال به ثمر نمی رسد، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد دیگر! نوگوچی که دیگر نمی تواند به عقب برگردد، حمی را در دیوانگی به پایین هل می دهد و با میل و میل حمله می کند.