هیروشی در سال اول قرار گذاشتن از خانه اش دیدن کرد، جایی که او برای اولین بار با "مادرش" به او سلام کرد، زنی زیبا، ملایم و سخت کوش که می گفت دخترش را به تنهایی در یک خانواده تک مادری بزرگ کرده است. وقتی پرسیدم، روز تولد مادرم یا چیزی بود، و هیروشی آن شب در جشن تولد با او و مادرش بود. و در جریان داستان، با مهربانی مادرش، هیروشی تصمیم گرفت که آن شب در خانه اش بماند.