"این فقط یک بار ..." حتی اگر من او را سرز گفتن و یا به آرامی به او بگویید، آن را به گوش پسر هیجان زده من نمی رسد. هیچ راهی وجود ندارد که شما بتوانید با قدرت بازوی خود رقابت کنید. ایمیکو تصمیم گرفت که با تا فکر کردن، درخواست های فرزندش را بپذیرد. این یک اشتباه یک بار است. بیایید در مورد آن را فراموش کرده ام بلافاصله و بازگشت به حالت عادی. این چیزی است که من به خودم گفتم و تصمیم گرفتم آن را تحمل کنم. اما بر خلاف احساسات او، بدن او به پیستون پسرش واکنش خشونت آمیز نشان می دهد. -بدون شک، "يميکو" چهره ي واقعي يک زن زن رو به پسرش نشان ميده.