خانواده من با همسرم و مادر همسرم زندگی می کنند. من هر روز با مادر شوهرم مشکل داشتم - یک روز، من همسرم را دعوت کردم تا برای اولین بار در مدت زمان طولانی عمل کند، اما من در بازی جذب شدم و قبول نکردم. در راه اتاق نشیمن با احساس عذاب، مادر شوهرم لباس زیر من را در حمام دید. وقتی که من لباس زیر خود را با کمی کار بوی میدهم، بوی مادر شوهرم را میدهم. من دیوانه بودم که چرند خود را درمان کنم. بعد مادر شوهرم آمد، و بعد از سکوت، مادر شوهرم به آرامی به چرند من دست زد چون او در راه بود ...