یک روز، پیک با پول نقد در تحویل وارد شدند. من فقط 1000 ین در کیف پولم دارم، پول کافی ندارم. دختر شوهر مشکل دار 10000 ین برای قرض گرفتن کمی از کیف پول پدر شوهرش که اتفاقاً او را دید، بیرون کشید. من باید قبل از قرض گرفتن به پدر زنم نه می گفتم. این آغاز فاجعه بود. پدر شوهرم که وضعیت را تماشا می کرد، خشمگین بود زیرا تصمیم گرفت که دختر شوهرش یومیکا پولی را می دزدد که اخیراً پولش تمام شده است. - پدر زنم گفت که او یک معاینه فیزیکی به دختر شوهرش انجام می دهد و او را از لباس هایش در می آورد، و سپس او برهنه بود.