نانا در واقع در رئیس شوهرش، ایکدا خوب نبود. - مردی خودخواه که به طور اتفاقی شوهرش را متقاعد می کند و کار بی پروا و دعوت نوشیدن به شوهرش را تکرار می کند. من به شوهرم توصیه کرده بودم که با ایکدا درگیر شود، اما من به سخنان او گوش می دادم. - روز بعد، نانامی، که توسط ایکدا بسته بندی شده بود، صادقانه به او می گوید که او آن را دوست ندارد. ایکدا که خشمش با این کلمات به نقطه جوش رسید، بدون مقاومت چندین بار به چوب گوشت درخشان سیاه برخورد کرد.