- مادر شوهرم که با نگاه کردن به دیک بزرگ فرزند ناتنی اش از خواب بیدار شده بود، از دامادش خواسته بود که "اجازه دهید این کار را بکنم، مادر شوهر"، و با اینکه فکر می کردم "نه"، نمی توانستم وسوسه را کتک بزنم و آن را آن طور که بود پذیرفتم، و بارها و بارها طعم اوج را دادم. از آن روز، مادر شوهرم توسط دامادم ایچیموتسو اسیر شده است. 6 قسمت از چنین درام با محارم جنسی.