من وقت اضافه کار می کردم وقتی که به دلیل یک بارور ناگهانی چریکی تنها در دفتر گیر افتادم. این نانامی بود، یک رئیس زن، که خیس شد و فرار کرد. قطار به دلیل باران متوقف شد، و من با ارشد اشتي خود تنها بودم. به نظر می رسد که موضوع عقل توسط سالمندان من قطع شد، و من تا صبح رابطه جنسی به عنوان اگر من حریصانه در باران و عرق پوشیده شده بود. * محتویات ضبط بسته به روش توزیع ممکن است متفاوت باشد.