مادر زن که توسط شوهر دخترش در روز روشن در آغوش گرفته می شود، "مادر شوهر، من دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم" و سینه های بزرگش را می مالد، می گوید: "چه چیزی است، من مادر آن کودک هستم" "من می خواهم این کار را با مادر شوهرم بیش از آن پسر انجام دهم"، و مادر شوهری که نفس هایش را در می آورد و در یک بزرگ گرم و سخت می انداخت