یک روز، یک مرد برای کار برق آمد. در حالی که کار می کرد، به دلایلی، من شروع به در کردن شلوارم کردم و چرند خود را نشان دادم. یوریکو به دور نگاه می کند، اما او نمی تواند کمک کند اما کنجکاو است و به آن نگاه می کند. یوریکو از مردی که شروع به فشار چانه خام خود کرده و هیجان زده می شود، شگفت زده و گیج شده است. بعداً، مردی که به عنوان دوست پسر دخترم ملاقات کرد، آن قراردادی برق بود!