تنها خوش شانسی یک پدر میانسال که نمی تواند به او اجازه دهد کاری انجام دهد این است که موکا، دختر زیبایی که در محله زندگی می کند، دلش برایش تنگ شده است. - موکا که می گوید "من کاکا دوست دارم" و جی ● پو خودش را نگه می دارد و البته به عنوان یک موضوع می بلعد. اون ميخواست هر کاري که عموش ميخواست انجام بده و همه چيز رو به آرامي قبول کرد و در آخر حتي اجازه شليک به واژن رو داد