خواهرزاده من مای در خانه من برای مدتی در سفر باشگاه تنیس خواهد ماند. وقتی روی مبل دراز کشیدم و به لب های شهوانی نگاه کردم که حتی از بالای لباس ورزشی ام می توانستم ببینم، نمی توانستم تحمل کنم، و فقط خودم را بیرون آوردم و مریض شدم. مای چان که متوجه آن شده است، عقب می کشد و سعی می کند آن را از طریق تلفن به خانواده اش گزارش دهد. مریض! اگر زندگی من اینطور تمام شود، این همه بهتر است. -من به هيسک ماي چان حمله کردم که نمي توانستم به جز لمس کردنش کمک کنم