تا سال گذشته، من به عنوان پرستار در بیمارستان دانشگاه کار می کرد. من شوهرم رو تو بیمارستان دیدم همه چیز از زمانی شروع شد که من پایم را در یک تصادف رانندگی شکستم و در بیمارستان بستری شدم. در ابتدا، من هیچ چیز از آن فکر نمی کنم، اما من رویکرد تهاجمی خود را از دست داده و ازدواج کردم. اما حقیقت این است که دلیل دیگری وجود دارد... این یک راز است که من می توانم شوهرم بگویید...