HUNTA-822: "مراقب خدایی!؟" وقتی هر دو بازو را زخمی کردم و به یک مراقب آقای/خانم در خانه زنگ زدم، یک مراقب خدا مهربان آقای/خانم که از آنچه تصور می کردم کاتر بود آمد و خدایی را توسعه داد!
"Goddess caregiver!?" When I injured both arms and called a caregiver Mr./Ms. at home, a kind-hearted goddess caregiver Mr./Ms. who was cuter than I imagined came and developed a god!