-زندگی شبانه پدر و مادرم که به طور غیر منتظره ای شاهدش بودم یوسوکه از دیدن مادرش، چیساتو، با داشتن بیان زنی که قبلاً ندیده بود، شوکه شد. من نمی توانم از کاری که خواهر و برادر کوچکترم ممکن است بتوانند انجام دهند خوشحال باشم. چیزی که خوب شد حسادت شدید بود. من میخواهم مادر محبوبم فقط خودش را دوست داشته باشد. یوسوکه که آرزو داشت، اصرار دارد که واژن چیساتو را با اسپرم خودش پر کند، جایی که منی پدرش ریخت. یوسوکه که به شدت چی ساتو را بافته بود، به او گفت: «مادرم را حامله می کنم.» و منی داغ را به عمیق ترین بخش چیساتو ریخت. * محتویات ضبط بسته به روش توزیع ممکن است متفاوت باشد.