خلاصه، یک زن متاهل که نیم سال پیش به عنوان کارمند نیمه وقت پیوست. من یک کارگر نیمه وقت بودم و شیفت هایم اغلب با او هم پوشان بود، و من اغلب شکایت های شوهرم را می شنیدم. من همیشه کسی بودم که به شکایت های خلاصه گوش می دادم، اما آن روز متفاوت بود. - مثل همیشه، وقتی به شکایت هایش گوش می دهد، ناگهان او را می بوسهد. - "چیزی نمی گویند در حال حاضر ..."، به من گفته شد به طوری که میل سرکوب من منفجر شد و من رابطه جنسی به طوری که آن را حریص بود. از آن روز به بعد، اگر شما وقت آزاد، شما رابطه جنسی در فروشگاه داشته باشد.