یوریا که با شوهر محبوبش زندگی صلح آمیز تازه ای دارد، تنها به آینده ای شاد فکر می کرد. یک روز، پدر شوهرش (یک فرد بد که به دلیل آزار و اذیت جنسی و حمایت از شرکت اخراج شد ● عادات دوستیابی به یک مشکل تبدیل شد) "کوجی" چیزی برای پنهان کردن می شود. یوریا به طور طبیعی از چیزهای کوجی متنفر بود، اما شوهرش به او گفت که او نمی تواند او را تنها بگذارد زیرا او تنها خانواده فوری او بود، بنابراین او چاره ای جز زندگی با او نداشت. - 13 روز جهنمی آغاز می شود که در آن هر دو ذهن و بدن توسط "مرد آنو" که نفرت به مرگ نقض شده است.