[افسردگی نشات خاص! ] روکا اوونو × اولین ان تی آر] اولین دوست دخترم "ریچان" به من اجازه نمی دهد که به آسانی وارد اتاق شود. - مربی و دانشجوی کالج یارچین در اتاق تنها است ... - وقتی که من متوجه شدم، ریچان مورد علاقه من توسط او شوهر زنا شد. "قربان... اونجا... ویو! احساس خوبي داره! - من فقط می توانم پنهان و خیره در ظاهر خوشحال از ریک چان که sprees در حالی که در هم تنیده زبان خود و تکان دادن لگن او. نا امید کننده است! اما ما هميشه با هم بوديم، نه؟ به همین دلیل من به آن اعتقاد دارند.