● سه سال است که با شوهرم ازدواج کرده ام، که از زمانی که در مدرسه بودم با او قرار می گذاشتند، و شادی و اندوه در همان زمان بر ما افتاده است. بلافاصله پس از خرید آپارتمان، شوهرم به حال تصادف و مجبور به کار در فروشگاه در شب علاوه بر کار روز به منظور پرداخت وام پشت سر گذاشته است. من نمی توانستم به شوهرم بگویم، اما چاره ای جز ادامه کار برای حمایت از او نداشتم. و چند روز بعد، وقتی نامزد شدم و به هوتل رفتم، دوباره با کوندو، یک معلم آزار جنسی آشنا شدم. کوندو وانمود کرد که با وجود اینکه خودم را مهار می کنم متوجه من نمی شود.