من قادر به گرفتن یک قرارداد بزرگ بودم، و من در راه خانه از یک مهمانی نوشیدن جشن با رئیس اشتعل من مکی خوشحال بودم. اما قبل از اینکه من آن را می دانم، من از دست رفته آخرین قطار. - من نمی توانستم ببینم که من در مشکل بودم، و رئیس مکی تصمیم گرفت که در خانه من بماند. - شاید من در خانه آرامش بخش هستم، اما رئیس مست مکی بی دفاع به من تکیه می کند و بدنم را لمس می کند. پس از مدتی، رئیس مکی ناگهان مکید من، که به دلیل من می توانم لمس بدن بیش از حد تحمل نیست ...