"من" امروز به خانه اش آمد. در طول روز ، سه نفر از ما ، من ، دوست دختر من (دانشجوی کالج) ، و خواهرش (بانوی دفتر) ، شروع به نوشیدن در خانه در اتاق نشیمن. بعد از مدتی، او روی مبل خواب رفت چون مست بود. من تا به حال هیچ چاره ای جز استراحت در کنار دوست دختر خواب او را هنگامی که خواهرش به طور ناگهانی در زمان خاموش لباس های خود را در اتاق غذاخوری مخالف. - با وجود تعجب من، خواهرم در حالی که خود را با طناب کنف می زد، خود را نشان داد و از من التماس کرد که او را آموزش دهم.