ریوجی، دانشجوی کالج در حدود سن خود، نمی تواند از ذهن خود خارج شود آقای/ خانم یوکینا، یک زن متاهل با سینه های بیدمشک چله که در کنار هم زندگی می کند. - او در عذاب زندگی می کند هر روز در حالی که داشتن هذیان های مختلف با مشاعره و جوراب های خود را. یک روز، ریوجی از مادرش خواسته می شود که چیزی را به خانه آقای/خانم تحویل دهد. - یوکینا، که متوجه شد نگاه ریوجی روی سینه اش متمرکز شده بود وقتی که او آمد تا آن را تحویل دهد، ریوجی را با یک حرکت که سینه اش را می مالد تحریک می کند! همانطور که هست ، دو نفر از آنها...