در حالی که شوهرش در ماموریت به تنهایی، او با دخترش و شوهرش که می خواهند برای صرفه جویی در پول برای خانه خود زندگی می کند. این یک روز شاد بود، اما با افزایش سن لیبیدو من افزایش یافته است ... - یک روز، او می فهمد که دامادش کنیچی در حال زیرچشمی نگاه کردن به بلوغ خود است. هجیری که در بزرگ بیش از حد قوی و پرزهای خود استروس بود، همیشه او را مسخره می کرد. - کنیچی که با همسرش بی جنسیت است، نمی تواند در برابر مقوی مقوی مجلل خود مقاومت کند و انزال را بر روی بدن مادر شوهرش بارها با حداکثر چوب گوشت تکرار می کند. و قبل از اینکه من آن را می دانستم، هجیری نمی تواند کمک کند اما بدون بزرگ خود را ...