یک روز، پسرم دوستش، شینجی را آورد. مادرش لیلی شخصیت صادق و غذا خوردن دلپذیر خود را دوست دارد و او را به روش های مختلف سرگرم می کند. لیلی که یک چهره ساده لوح را دید که به سینه اش نگاه می کرد، او را طعن زد و او را اذیت کرد. با این حال، شینجی نا برابر بدون توجه به چند بار انزال ضعیف نیست، و او همچنان او را به قمشالا متعهد، و لیلی، که بدن او می تواند مقابله بی پایان بی برابر از دوست پسرش را تحمل نمی کند.