با توجه به مشکلات خانوادگی ، من به پایان رسید تا اقامت در خانه پدر و مادر شوهرم ، و من واقعا نمی خواستم برای رفتن ، اما من می توانم آن را کمک کند... من بچه نيستم... تنها کاري که بايد بکنم اينه که باهاش کنار اومدم برادر زن منحرف نفرت انگیز که به من نگاه می کند ... - من می توانم بدن من به برادر شوهرم که از من متنفر به مرگ ب بخشم ... آن شب که همه بستگان جمع آوری ... گلی که با رابطه جنسی ناخواسته مرطوب می شود ... - حتی اگر همه بستگان در این نزدیکی هست، جنس یک زن متاهل پا زیبا نا امید که با تمایل منحرف برادر زن خود و پیستون بزرگ سقوط کرد ...