ساکی که به مکتب دخترانه می رود، در فعالیت های روزانه باشگاهی اش احساس ناخوشایند بودن می کرد و از یک مغازه ماساژ دیدن می کرد. کسی که پاسخ داد یک ماساژور میانسال ماهر بود. درمان آغاز می شود و به تدریج از پاها به ران می رود, جوراب و قطعات راسی. دامن روشن شده است، و انگشتان دست به شلوار حمله می کنند. - ساکی که خجالتی است، نمی تواند بگوید که آن را دوست ندارد، و او با پیستون شدیدی که بدون اجازه بزرگ او را می مالد و رحم را بالا می راند، به اوج خود می رسد. - نوک سینه های حساس با روغن، سرنگ با دستگاه ارتعاش، من می توانم آن را تحمل نمی کند و نشت صدای من و پیچ و تاب و خودم! ساکی که به لذت معتاد شده است، خودش دوباره به فروشگاه می رود.