ساتوشی، یک تازه ازدواج کرده که به دلیل ارائه به کار اضافه کاری ادامه می دهد، تقریباً در پایان کار است و قهوه ای که مارین در آن قرار داده است آویزان است و تمام بدنش را می نوشند. "ارشد ، آن را در نزدیکی شرکت ما ، پس لطفا متوقف شود چرا که شما تغییر لباس ،" من در زمان دعوت و به خانه مارین رفت. نگاه ساتوشی در حال حاضر به بدن زیبای او در لباس اتاق و سونگر بی دفاع چسبیده است، و او آخرین قطار را از دست می دهد. تمیز صورت جوان، بدون panties و بدون سینه بند! من در مغز jacked شد و تمام شب squirmed...