ایچیکا که به عنوان CA در یک شرکت هواپیمایی کار می کند، در حال حاضر هیچ پروازی ندارد و برای انجام کار خود به یک شرکت وابسته دوم می شود. من از وظیفه ای که به آن اختصاص داده شده بودم متنفر نبودم، اما احساس ناراضی بودن می کردم. یک روز، در حالی که سوخت الکل در یک نوار، او با یک نجیب زاده که ادعا می کند به رئیس شرکت ملاقات می کند. مرد زنان قد بلند، منصفانه پوست و پا بلند را دوست دارد و در این روز، ایچیکا مست می شود و با یک نجیب زاده ثروتمند به هوتل می رود. - او را به لذت می افتد که او تا به قبل از تجربه در یک مرد (جنس چسبنده و منحرف) و به تدریج به تند و زننده تبدیل می شود ...