رئیس کلاس که به خانه من آمد که حاضر به رفتن به مدرسه. - من شما را متقاعد به آمدن به مدرسه ، پس لطفا آن را انجام ندهید! و بعد... او خجالتی بود اما پذیرفته شده! از آن روز به بعد، اگر دلیلی برای "رفتن به مدرسه!" بدهم، رئیس کمیته مناقصه من را انجام خواهد داد! رئیس کمیته که در ابتدا بیان ظریفی داشت، به تدریج چهره ای شهوانی شد و ماکو مرطوب شد، شاید به این دلیل که قلب ام در آتش بود! با تشکر از آن ، آن را به نقطه ای که من هیجان زده و واژن شات چند بار افزایش یافته است ، اما رئیس و نه خوشحال؟