- دخترش که نگران میکی بود که شوهرش را از دست داد و تنها شد، تصمیم گرفت به عنوان یک زوج با او زندگی کند. - او عادت دارد با هم زندگی کند و با سه نفر از آنها وقت می گذراند، اما وقتی دختر و شوهرش در مقابل او لاس می زنند، بی دست و پا بود. وقتی میکی به آرامی می ترکد، او شروع به زندگی به عنوان یک زن و شوهر می کند. میکی به آن نگاه کرد و وارد استروس شد، خودش را آرامش داد. یک روز دخترم به خرید رفت و با دامادش تنها بود. میکی که تحریک می خواهد، با انجام کارهای خانه بدون کمی هیجان زده می شود. با این حال ، هیجان به تنهایی دیگر به اندازه کافی برای ایستادن...