وقتی که من سعی می کنم برای اولین بار در مدت زمان طولانی از وقت خود لذت ببرم، پدر زنم با صدای باز شدن در وارد می شود. - دختری با بیان نفرت انگیز برای مردی که نزدیک می شود در حالی که پوزخند می زند. - تا به حال، پدر زنش بارها او را مجبور به رابطه با بدنش کرده است و خاطره تلخ مجبور شدن به رابطه با بدنش و شلیک واژن در یک فرصت احیا می شود. و امروز... - وقتی به مادرم فکر می کنم، که شیفت شب کار می کند، نمی توانم درخواست پدرزنم را رد کنم، و چاره ای جز این ندارم که آلت تناسلی را که به ناچار با زبانم به دهانم پیچ خورده و از چوب گوشتی که به ترک بی مویی می چسبد خوش آمد بگویم. هیکاریو ناخودآگاه صدایی به نوسان خشونت آمیز لگن پدر زنش می دهد. بله، من می توانم واکنش بدن من سرکوب نیست ...