من شروع به زندگی به تنهایی زمانی که من به دانشگاه رفت، اما من به پایان رسید تا صرف شب بی خوابی با فعالیت های همسایه من آقای و خانم هوجو، که از طریق دیوار هر شب انعکاس. - من انتظار نداشتم که چنین شخص زیبا را به چنین صدای موهن بد ... یک روز، من توسط همسرم مکی، همسایه به چای دعوت شدم. - با صدای تند و زننده مانند یک جانور، من بلافاصله توسط شدت تند و زننده خود را به من straddling استخوان. - من حتی اجازه نداشتم که رد کنم، و من تبدیل به یک پرنیان گوشتی از تمایل جنسی مکی شدم که همچنان لذت را می بیند.