خانواده هاشیموتو تصمیم گرفتند که وقتی ازدواج کردند به یک آپارتمان جدید نقل مکان کنند. - او چنین فردی بود، اما وقتی به این حرکت سلام کرد، لبخند جادوگرانه سمیر، همسر خانواده کوروکاوا، که در همان آپارتمان زندگی می کند، نمی توانست از سرش خارج شود. یک روز، وقتی قبل از کار به زباله دان رفتم، با خلاصه تنها بودم! هاشیموتو که احساسات پنهان شده در سینه اش را دیده است، در حالی که جاروب می شود، یک شات واژن می سازد. - بعد از آن، او در وسوسه از بنفش غرق در همه جا روز و شب، و روز از فشار شات واژن آغاز می شود.