مرگ سوم پدر زنم، من با همسرم به خانه پدر و مادرم بر می گشتم. مادر شوهرم، موموکو، همیشه زیبا بود، و من هر بار از ظاهر بی دفاع او هیجان زده می شدم. - و آن شب، وقتی که من نمی توانستم آن را تحمل و نزدیک همسرم، من رد شد، و من به رای دادن در حالی که بازگشت به خانه دستور داده شد. - من قصد داشتم با بی باک از آن محافظت کنم، اما بستگانم الکول را توصیه کردند و من با مکس لیبیدو خود پایین رفتم. و وقتی بیدار شدم، ترمز عقل شکسته بود و من روی الاغ پرید موموکو در مقابلم. * محتویات ضبط بسته به روش توزیع ممکن است متفاوت باشد.