"من می خواهم چهره نواسه ام را ببینم" و "آیا شما هنوز ازدواج کرده اید؟" من از آن خسته شدم و گفتم، "کسی است که در فرض ازدواج قرار گذاشتن وجود دارد." من فکر کردم که این کمی آرام خواهد شد، اما این بار من وسوسه شدم که بگویم، "مرا به سرعت بیاور" و "چه زمانی مرا می آورید؟" اين جور چيزها... اون تنها کسي بود که ميخواستم "همسرت... آیا می توانید آن را برای یک شب به من قرض دهید؟"