من تازه در برنامه ثبت نام کرده بودم، و در حالی که ام اس جی های زیادی دریافت کردم، به دلایلی، آقای کامدا چشمم را گرفت. من یک گپ شیطان داشتم و فقط با نامه ها مرطوب شدم. ما تصمیم گرفتیم که در یک روز با او به هوتل برویم. در قطار، او در مورد به احساس بی اخلاقی برای شوهرش خرد می شود، اما قلب او قطعا رقص بود. من تا حالا اين احساس رو نکرده بودم اگر شما در حال فکر کردن در مورد آن