تا زمانی که او یک خانه جدید پیدا کرد، نوا تصمیم گرفت در خانه پدر و مادر شوهرش در حومه شهر زندگی کند که خالی بود. خانه خالی توسط رئیس شهر برای مدتی مدیریت شد، و او آمد تا در روز حرکت سلام کند. رئیس شهر گفت: "کمی از چیزهای من در طبقه بالا وجود دارد، اما من آن را به زودی تمیز کردن،" روز بعد، وقتی که من خانه را تمیز می کردم، نوا نگران چمدان های طبقه دوم بود. هنگامی که شما باز کردن مقوا مشکوک، بسیاری از بازی های تند و زننده و کتاب وجود دارد. نوا آن را از روی کنجکاوی برداشت، اما رئیس شهر دوباره به آنجا مراجعه کرد.