پدر شوهرم گفت: "هیدومی کون، وقت آن رسیده است که چهره نواسه ام را نشان دهم؟" و من نمی توانستم ناراحتی خود را پنهان کنم. قرار بود این یک سفر سرگرم کننده بهار آب گرم با تمام خانواده باشد، اما از من خواسته شد که از آن استفاده کنم و با همسرم یک کودک بسازم. همانطور که پدر زنم به من گفت، من در روز سفر چشمه آب گرم پس از یک ماه از رای ممتنع وارد شدند، اما همسرم بیش از حد الکل در شام نوشید و به خواب رفت. وقتی که من در اطراف ورودی سرگردان بودم تا احساسات عذاب آور خود را منحرف کنم، اتفاقاً شاهد ظاهر حمام کردن مادر شوهرم بودم.