جون که مدت زیادی است به مد علاقه ای ندارد، همیشه هوشیار بوده است. یک روز، من اتفاقی با ارشد شوهرم، کاشیواگی، که یک سالون زیبایی را اداره می کند، ملاقات کردم. جون، که به یک چهره زیبا که به نظر می رسد متفاوت در فروشگاه خود را تغییر داده است، شوهرش را برای اولین بار در مدت زمان طولانی بدون پنهان کردن شادی خود را دعوت می کند. - با این حال، شوهرش با او برخورد نمی کند، و بدن که شروع به عذاب بود ... کاشیواگی که وضعیت خود را دید، به نام پاپا کاتسو به او نزدیک شد. - گفت : "اگر آن پاپا کتسو ، آن تقلب نیست..." ، جون در معرض بدن خود را به زیبایی رنگی به او.