شايد هيچ عشقي تو اين دنيا وجود نداريم زندگی من با بزرگ نا برابر از رئیس میانسال من که از من متنفر به مرگ که به جوراب من را لمس کرد و به من یک سری از جوک ها تغییر کرد. این همه آغاز شده زمانی که من یک اتاق در یک مهمان خانه در یک سفر کسب و کار به اشتراک گذاشته شد ... این همه یک تله برای رئیس است. من قرص خواب داده شد و یک ویدیو تجاوز جنسی در حالی که من خواب بود گرفته شده است، و من همچنان به مرکب تمام شب، و من در لذت غرق در حالی که وجود دوست پسر من سولا. من نمی خواهم آن را اعتراف... اما من می خواهم به رابطه جنسی بیشتر ... آیا من بدترین برای تسلیم شدن به لذت فوری به جای عشق؟