من، یک مربی، مادر دانش آموز را تحت نظر داشتم، و وقتی یک شکاف را دیدم، به من زنگ زدم و جی پو را خواستم. - مادرش که بیوه و نا امید بود، میل جنسی اش را منفجر کرد و هر بار که به خانه می رفت، بدون شاگردانش سکس می کرد. قبل از اینکه من آن را می دانم، کلاس هایی که هفته ای یک بار برگزار می شد، سه بار در هفته فراخوانده می شدند، و کلاس های دانش آموزان به سرعت بهبود می یافتند. يک شاگرد با خوشحالى گفت: "از زمانى که معلم آمد، مادرم يک رنگ خوب دارد.