من یک دانشجوی کالج هستم که یک اتاق را با برادرم تقسیم می کنم. کیم گلابی گلابی دوست دختر ، روز بی باک فقط رفتن به عقب و جلو بین کار پاره وقت و مدرسه و خانه. در همین حال ، یک زن و شوهر جوان در همسایه نقل مکان کرد. همسرم یک زن زیبا است ... من فکر کردم او یک شخص بسیار زیبا بود، کسی که من با او ارتباط نداشتم. با این حال ، همانطور که من یکدیگر را در راهرو گذشت ، من در با آن چشمان بزرگ خیره شد. به لبخند همسرش