برادرزاده ام که توسط عمه زیبای خود که تصور سرد و هوشمندانه ای داشت، برای تحصیل آموزش داده می شد، مرتباً به خانه عمه اش مراجعه می کرد. مثل همیشه، برادرزاده ای که پس از تحصیل به خانه برمی گردد، متوجه می شود که چیزی را فراموش کرده و دوباره به خانه عمه اش می رسد. یک عمه زیبا بود که با خشونت در خودورفتگی خود را صرف نظر کرد. - برادرزاده که اشتياو و عشق به عمه زيبا داشت، دليل خود را از دست مي دهد و با خشونت بدن سفيد عمه زيباي خود را مي جويد. - عمه زیبا که در عذاب با سرخوردگی قوی به صورت روزانه غرق در یاران با برادرزاده اش!