فرزند ناتنی همسر گمشده بزرگ شد و ازدواج کرد. من بسیار خوشحالم، اما من نگران هستم ... روز دیگر، من و داماد و دخترم در خانه غذا می نوشيديم، الکول مي نوشيديم و خوش مي گذشتيم. بعد از آن، دختر و شوهرش یک زندگی شبانه داشتند. در چنین روزهایی، من همیشه رویاهایی دارم که باعث می شود احساس خوبی داشته باشم. - من نمی توانم حرکت کنم، اما دخترم به من یک عمل می دهد و من با دخترم در موقعیت دختر گاوی یک عمل دارم. قبل از اینکه من آن را می دانستم، آن صبح بود ... حتی اگر آنها توسط خون متصل نیست، دختر خود را ... من اينطور خواب ميبينم... پدر رد صلاحیت شده