من به یک دفتر شعبه محلی منتقل شد و به حومه شهر نقل مکان کرد که در آن هیچ چیز وجود دارد. وقتی که من شروع به زندگی وجود دارد، من متوجه شدم که یک زن و شوهر جوان زندگی در خانه همسایه وجود دارد، و همسر آرام و زیبا بود. اما بر خلاف آنچه به نظر می رسد، من هر شب صدای سنگینی می شنوم. قبل از اینکه من آن را می دانستم ، من گوش دادن به آن صدا هر روز...